۲۲ موردی که مفرد آمده ۱۵ موردش مقید به قید( الحرام) است که مراد از همه آنها همان مسجد مخصوص و معروف و مقدس مسجدالحرام در مکه است و یک مورد هم مقید به قید( الاقصی) که مراد از آن اولین قبلهگاه مسلمانان مسجدالاقصی در بیتالمقدس است.
یک مورد دیگر به قید اضطرار، مقید شده که مقصود همان مسجد معروف ضرار است که به دست منافقان در مدینه ساخته شده بود. اما کلمه مساجد که ۶ مورد از قرآن مجید به چشم میخورد سه مورد از آن نیز مقید اما به قید(الله) به این عبارت (مساجدالله) و سه مورد دیگر به طور مطلق بیان شده است.
از مجموع ۱۵ آیه مربوط به مسجدالحرام سه آیهاش در رابطه با تغییر قبله است و هر سه آیه در سوره بقره قرار دارد.
در آیه ۱۴۴ آمده: «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضها فول وجهک شطرالمسجدالحرام وحیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره وان الذین اوتوا الکتب لیعلمون أنه الحق من ربهم وماالله بغفل عما یعملون».
«ما توجه تو را بر آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله بنگریم، البته روی توبه قبلهای که بدان خشنود شوی بگردانیم پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید، در نماز روی بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب به خوبی میدانند که این تغییر قبله به حق و ازجانب خداست.»
پیامبر اکرم(ص) ۱۳ سال تمام در مکه به سوی بیتالمقدس نماز میخواند و پس از مهاجرت به مدینه دستور الهی این بود که به وضع سابق ازنظر قبله ادامه دهد و قبلهای که یهودیان به آن نماز میگزارند مسلمانان نیز به آن طرف نماز بگزارند. اما رشد و ترقی مسلمانان باعث شد که خوف و ترس محافل یهود را فراگیرد زیرا ترقیات روزافزون آنها نشان میداد که آئین اسلام سراسر شبه جزیره را در اندک مدتی خواهد گرفت و قدرت و آئین یهود را از بین خواهد برد.
از این نظر شروع به کارشکنی کردند و از راههای گوناگون مسلمانان و رهبر عالیقدر آنها را آزار میدادند و مسئله نمازگزاران *به سمت بیتالمقدس را پیش کشیدند و گفتند محمد(ص) مدعی است که دارای آئین مستقلی است و آئین و شریعت او ناسخ آئینهای گذشته است در صورتی که هنوز او قبله مستقلی ندارد و به قبله جامعه یهود نماز میگزارد.
شنیدن این خبر برای پیامبر(ص) گران آمد و نیمههای شب از خانه بیرون میآمد و به آسمان نگاه میکرد و در انتظار نزول وحی بود که دستوری در این باره نازل شود. البته صرفنظر از اعتراض یهود در مورد قبله و تغییر آن فلسفه دیگری هم برای تغییر قبله از آیات قرآن به دست میآید و آن آزمایش مومنان و جدا کردن انسانهای صادق و ثابتقدم و مومنان واقعی از مدعیان ایمان است که در سوره بقره آیه ۱۴۳ به این مطلب اشاره میکند.
درست هفده ماه بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه بود. یعنی در ماه رجب سال دوم هجرت که پیغمبر(ص) در مسجد بنی سالم (که بعد از این قضیه به مسجد ذوقبلتین معروف شد.) درحالیکه دو رکعت نماز ظهر خوانده بود امین وحی فرود آمد و پیامبر(ص) را مأمور کرد که به سوی مسجدالحرام متوجه شود.
با اینکه جریان تغییر قبله در آیه ۱۴۴ بقره ذکر شده اما در آیات ۱۴۹ و ۱۵۰ سوره بقره نیز جهت تأکید دوباره مسئله تکرار شده تا مردم به طور قطعی از قبله اول صرفنظر کنند و کعبه را مورد توجه و استقبال قرار دهند.
«ومن حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجدالحرام وانه للحق من ربک وماالله بغفل عماتعملون.»(بقره-۱۴۹)
«و از هر کجا بیرون شدی به طرف کعبه روی آور چون این دستور قبله بر وجه ثواب و به امر خداست و خداوند از کار شما غافل نیست.»
« ومن حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجدالحرام وحیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجه الاالذین ظلموامنهم فلاتخشوهم واخشونی ولاتم نعمتی علیکم ولعلکم تهتدون.» (بقره-۱۵۰)
«و ای رسول از هر جا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب کعبه کن و شما به هر کجا بودید روی بدان جانب کنید تا مردم به حجت و مجادله بر شما زبان نگشایند جز گروه ستمکار که از جدل و گفتوگوی آنان هم اصلاً نیندیشید و ازنافرمانی من بترسید و به فرمان من باشید تا نعمت و رحمتم را برای شما به حد کمال رسانم و باشد که به طریق حق و ثواب راه یابید.»
از مجموعه آیات مربوط به مسجدالحرام چند آیه در رابطه با برنامه حج است، از آن جمله آیه ۱۹۶ از سوره بقره: وأتموا الحج والعمره لله فإن احصرتم فما استیسر من الهدی ولاتحلقوا روسکم حتی یبلغ الهدی محله……ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجدالحرام واتقواالله واعلموا ان الله شدیدالعقاب.
«همه اعمال حج و عمره را برای خدا به پایان رسانید و اگر ترس و منعی پیش آید فرستادن قربانی که کاری سهل است به جا آرید و سر متراشید تا آنکه قربانی شما به محل ذبح برسد و هرکس بیمار باشد یا درد سر بر او عارض شود سر بتراشد و فدا کند به روزه داشتن یا صدقه دادن یا کشتن گوسفند پس از آن که ترس و منع برطرف شود، هرکس از عمره تمتع به حج بازآید قربانی کند به آنچه مقدور اوست از شتر و گاو و گوسفند و هرکس به قربانی تمکن نیافت سه روز درحج روزه بدارد و هفت روز هنگام مراجعت کرده روز تمام شود، این عمل بر آن کس است که اهل شهر مکه نباشد و بترسید از خدا و بدانید که خداوند سخت عذابکننده است.»
این آیه خلاصهای از اعمال و مراسم حج تمتع را بیان میدارد که مشروح این اعمال و مراسم در کتابهای فقهی و تفسیری بیان شده است. آیات دیگری هم در قرآن است که اشاره به حج و مسائل مربوط به آن میکند، از آن جمله آیه ۲۵ سوره فتح است. مشرکین مسلمانان را از رفتن به مسجدالحرام منع کردند و در ادامه اشاره بر گناه و عذاب و عقوبت آنان میکند. این آیه و آیات قبل و بعدش در رابطه با صلح حدیبیه است که در اواخر سال ششم هجرت برای پیغمبر(ص) و مسلمین پیش آمد.
آیه ۲۷ سوره فتح اشاره دارد به اینکه « لقدصدق الله رسوله الرویا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاء الله آمنین محلقین رؤسکم ومقصرین لاتخافون فعلم مالم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحاً قریباً.
البته خدا صدق و حقیقت خواب رسولش را آشکار و محقق کرد(که در عالم رویا دید شما مومنان) البته به مسجدالحرام با دل ایمن وارد شدید(بعد از انجام وظایف حج) سرها بتراشید و اعمال تقصیر احرام بیترس و هراس به جای آرید و خدا آنچه را شما نمیدانستید میدانست و قبل ازآن(که فتح مکه کنید) فتح نزدیک (حدیبیه و خیبر) را مقرر داشت.»
همچنین در آیه ۲۵ سوره فتح آمده است: هم الذین کفروا وصدوکم عن المسجدالحرام والهدی معکوفاً أن یبلغ محله ولولا رجال مومنون ونساء مومنات لم تعلموهم أن تطوهم فتصیبکم منهم معره بغیرعلم لیدخل الله فی رحمته من یشاء لوتزیلوا لعذبنا الذین کفروامنهم عذاباً ألیماً.
«آنها کفر ورزیدند و شما را از مسجدالحرام و قربانی را در حالیکه کمی از رسیدن به محل خود(مکه) مانده بود منع کردند و اگر مردان مومن و زنان مومنه نبودند که شما آنها را نشناخته پامال میکردید و از طرف آنها به شما عار و ننگی ندانسته میرسید تا اینکه خداوند داخل کند در رحمت خودش هرکس را که میخواهد(اگر عناصر کفر و ایمان) از یکدیگر جدا میشدند هر آئنه آنانی را که از آنها کافر شدند به عذاب دردناکی عذاب میکردیم.»
سومین قسمت از آیاتیکه در رابطه با مسجدالحرام است در زمینه قتال و جنگ با مشرکان است، هرچندکه از لحاظ مفهومی در ارتباط مستقیم با آیات قسمت دوم و مسئله حج است. در آیه ۲۱۷ از سوره بقره آمده: «یسئلونک عن الشهرالحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیروصدعن سبیل الله وکفربه والمسجدالحرام واخراج أهله منه اکبرعندالله والفتنه اکبرمن القتل… اولئک أصحاب النارهم فیها خالدون.)بقره-۲۱۷)
«ای پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سئوال کنند بگو گناهی است بزرگ ولی بازداشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم(که مشرکان مرتکب شدند) بسیار گناه بزرگتری است و فتنهگری فسادانگیزتر از قتل است، کافران با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند و هرکس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد چنین کسان اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل شده و آنان اهل جهنمند و در آن همیشه معذب خواهند بود.»
آیه مزبور متضمن نهی از جنگ در ماه حرام است. (که چهار ماه است، ذیقعده، ذی حجه، محرم، رجب) و بیان میدارد که کارهایی که مشرکین انجام دادهاند از جنگ در این ماه حرام بزرگتر و جرمش عظیمتر است. اکثر مفسرین در ذیل این آیه قضیهای را به عنوان شأن نزول آن بیان میکنند که خلاصه آن بدین قرار است: در ماه رجب سال دوم از هجرت یعنی دوماه قبل از وقوع جنگ بدر پیامبر اسلام(ص) هشتاد نفر از مهاجران را به فرماندهی عبدالله بن جحش برای تعقیب کاروان قریش که در واقع یک مانور نظامی از سوی مسلمین بود، اعزام کرد، کاروان در سرزمین نخله که میان مکه و طائف است فرود آمد و از طرفی کاروان قریش از طائف به سرپرستی عمروبن خضرمی به طرف مکه بازمیگشت، مسلمانان بعد از مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که اگر آن روز که پایان ماه رجب بود صبرکنند ماه حرام اگرچه پایان میپذیرد ولی ممکن است قافله قریش آن روز از آن نقطه حرکت کنند و وارد حرم امن(مکه) شوند.
مسلمانان غافلگیر کردن دشمن را ترجیح داده و با یک جمله کوتاه سرپرست کاروان را کشته و دو نفر از آنان را اسیر کردند، اسرا و مال التجاره را به مدینه آوردند، پیامبر(صلی الله علیه و اله) با شنیدن اینکه این عمل در ماه حرام واقع شده سخت ناراحت شدند و فرمودند: من هرگز دستور نداده بودم که در ماه حرام جنگ کنید.
قریش این جریان را به عنوان حربه تبلیغی به دست گرفته و شایعه کردند که محمد(صلی الله علیه و اله) احترام ماه حرام را از بین برده و یهودیان هم آن را وسیلهای برای آشوب یافتند و خداوند در آیات ۱۹۱تا ۱۹۴ سوره بقره فرمان صریح و قاطع جنگ با آنها و روش انجام آن را اعلام میکند و این امر حاکی از قداست و ارزش مسجدالحرام در نظر قرآن است.
«واقتلوهم حیث ثقفتموهم وأخرجوهم من حیث أخرجوکم والفتنه أشدمن القتل ولاتقاتلوهم عند المسجدالحرام حتی یقاتلوکم فیه فإن قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین… وأعلموا أن الله مع المتقین.» ( ۱۹۱تا۱۹۴/ سوره بقره)
« و آنان را به قتل رسانید هر کجا آنان را بیابید و از شهرشان برانید چنانکه شما را از وطن آواره کردند و فتنهگری که آنها کنند سختتر از جنگ است و در مسجدالحرام با آنها به جنگ برنخیزید مگر آنکه پیشدستی کنند. در این صورت است رواست که آنها را به قتل رسانید، این است کیفر کافران. پس اگر از شرک برگشتند پس خداوند بخشنده مهربان است و با کافران جهاد کنید تا فتنه نباشد و همه را آئین خدا باشد، پس اگر از فتنه برگشتند پس ستم جز بر ستمگران روا نیست، ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید که اگر حرمت آن نگه نداشته و باشما قتال کنند شما نیز قصاص کنید، پس هرکس به شما تجاوز کرد بمانند او بر او تجاوز کنید و از خدا بترسید و بدانیدکه خدا با پرهیزکاران است.»
این آیات مسائل مختلف و مهم جهاد را مطرح میکند، هم فلسفه جهاد و هم روش و نحوه انجام آن و رعایت جوانب مختلف برخورد با دشمن و مراعات معیارهای اخلاقی و انسانی در این رابطه و حفظ حرمت و قداست مسجدالحرام به عنوان مأمن و پناهگاه بودن آن حتی برای مشرکین جز آنکه آنها در آنجا هم قصد توطئه و کشتار را داشته باشند.
در آیه ۲ سوره مائده آمده است: «یاأیهاالذین آمنوا لاتحلوا شعائرالله ولاالشهرالحرام و… ولایجرمنکم شنئان قوم أن صدوکم عن المسجدالحرام أن تعتدوا … واتقوا الله، إن الله شدید العقاب.»مائده-۲)
«ای اهل ایمان حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگاه دارید و نیز معترض هدی و قلائد(قربانی علامتدار و بدون علامت) نشوید و نیز معترض زائران خانه محترم کعبه را که در طلب فضل خدا و خشنودی او آمدند حلال نشمارید و چون از احرام بیرون شدید صید کنید و عدوات گروهی که از مسجدالحرام منعتان کردند شما را بر ظلم و بیعدالتی وادار نکند و باید شما بر یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه برگناه و ستمکاری و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است.»
و خداوند در سوره انفال آیه ۳۴ بر لزوم عذاب دنیایی و اخروی مشرکین اشاره میکند.
« ومالهم ألا یعذبهم الله وهم یصدون عن المسجدالحرام وماکانوا أولیاءه إن أولیاءه إلا المتقون ولکن أکثرهم لایعلمون.» (اتفال-۳۴)
«و آنها چه کردند که خدا عذابشان نکند(چگونه مستحق عذاب خدانباشند) درصورتیکه راه مسجدالحرام را بر روی بندگان خدا میبندند (و اگر دعوی دوستی خدا میکنند کذب است.) آنها را هیچ رابطه دوستی با خدا نیست که دوستان خدا به جز اهل تقوا نباشند لیکن اکثر مردم از این مطلب آگاه نیستند.»
این آیه به یک نکته مهمی اشاره دارد و آن این که کسانی شایستگی سرپرستی مسجدالحرام را دارند که پرهیزکار و متقی باشند ولی در واقع این حکم شامل همه *کانونهای دینی و مراکز مذهبی میشود، زیرا با وجود این افراد متقی و پرهیزگار است که این کانونها پاک و زنده و مرکز تعلیم و تربیت و بیداری و آگاهی قرار میگیرد,۱۲
همانطورکه قبلاً اشاره شد، خداوند به مشرکان وعده عذاب میدهد،چراکه دلهای زنگار گرفته از شرک و کفر و نفاق مشرکان پذیرای دعوت الهی و حیاتبخش پیامبر اسلام(ص) نبود و هیچگاه به پیمانهایی که با پیامبر(صلی الله علیه و اله) بسته بودند عمل نمیکردند و اصرارداشتند که همچنان به عادات زشت و ناروای خود ادامه دهند و هر روز به نحوی پیامبر(صلی الله علیه و اله) و یارانش را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. قرآن در آیات۷ و۸ سوره توبه در مورد آنان چنین میگوید:«کیف یکون للمشرکین عهدعندالله وعندرسوله الاالذین عاهدتم عندالمسجدالحرام فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم ان الله یحب المتقین. کیف وان یظهرعلیکم لایرقبوافیکم الاولاذمه یرضونکم بأفواههم و تأبی قلوبهم واکثرهم فاسقون.» (توبه -۷و۸)
«چگونه با مشرکان (که عهد خدا و رسول شکستند) خدا و رسولش عهد آنها نگاه دارند لیکن با آن مشرکان که در مسجدالحرام عهد بستهاید تا زمانیکه آنها برعهد خود پایدارند شما هم عهد آنها بپایئید که خدا متقیان را دوست میدارد. چگونه با مشرکان عهدشکن وفای به عهد توان کرد در صورتی که آنها اگر بر شما مسلمین ظفر یابند مراعات هیچ علاقه خویشی و عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبانبازی و سخنان فریبنده شما را خشنود میکنند در صورتیکه در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آنان فاسق و نابکاراند.»
در آیه ۲۸ سوره توبه خداوند فلسفه عدم ورود مشرکان به مسجدالحرام را بیان میدارد:
«یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلایقربوا المسجدالحرام بعدعامهم هذاوان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء ان الله علیم حکیم.» (توبه -۲۸)
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، محققاً بدانید که مشرکان نجس و پلیدندو بعد از این سال(عهدشان به پایان میرسد.) نباید قدم به مسجدالحرام گذارند و اگر در اثر دور شدن تجارت و ثروت آنها از شما از فقر میترسید که خداوند شما را به فضل و رحمت خود از خلق و از مشرکان بینیاز خواهد کرد که او به حوایج شما داناست و در کمال عنایت و حکمت است.»
کلمه نجس در این آیه بیان میدارد که بتپرستان ناپاک و پلیدند،زیرا ا عتقاد و رفتار و گفتار آنها ناپسند است و مسجدالحرام پایگاه توحید و تقوی است و دارای قداست است، پس نباید به آن نزدیک شوند و خداوند بر گمان واهی بعضی از مسلمانان که تصور میکردند با دور شدن مشرکین که باعث عمران و آبادی مسجدالحرام بودند، فقر به آنان روی خواهد آوردخط بطلان میکشد.
مفسران نقل میکنندکه روزی علی بن ابیطالب و عباس بن عبدالمطلب و طلحه بن شیبه هر کدام به کاری افتخار میکردند. حضرت علی(علیه السلام) به جهاد در راه خدا، عباس بن عبدالمطلب به سقایت(آب دادن به حاجیان درزمان حج) و طلحه به کلیدداری کعبه.
اما خداوند در سوره توبه آیه ۱۹ جهاد در راه خدا را برتر از همه کارها میداند.
«اجعلتم سقایه الحاج وعمارهالمسجدالحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر وجاهدفی سبیل الله لایستوون عندالله والله لایهدی القوم الظالمین.»
«آیا رتبه سقایت و آب دادن به حاجیان و تعمیر کردن مسجدالحرام را با مقام آن کس که به خدا و به روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده یکسان شمرید. هرگز آن نزد خدا با این یکسان نخواهد بود که خدا ظالمان را هرگز به راه بهشت هدایت نخواهد کرد.»